لوح محفوظ

پایان نامه : بررسی لوح محفوظ

جدول محتوایی

بررسی لوح محفوظ

مقدمه

یکی از اصطلاحات قرآنی، لوح محفوظ است. این اصطلاح ارتباط تنگاتنگی با مسأله قضا و قدر الهی و جبر و اختیار دارد.( لوح محفوظ)

از این رو، فهم آن را دشواریاب نموده است؛ چرا که مسائلی که مرتبط با حوزه های قضا و قدر یا جبر و اختیار باشد، از حوزه های سخت و دشولوح محفوظاری است که بال اندیشه بلند بسیاری از اندیشمندان و فرزانگان را شکسته و زبانشان را به لکنت افکنده است.(لوح محفوظ)

بسیاری از دانشمندان، خود را ناتوان از ورود به مسایلی می دانند که مرتبط با ذات یا جبر و اختیار است؛ چرا که آن را بیرون از دایره فهم بشر دانسته و عقل بشر را ناتوان از درک آن می دانند.

نیاز به شناخت و از سویی دیگر، آگاهی از ناتوانی عقل بشری، موجب شده تا تبیین وحیانی به عنوان مهم ترین و تنهاترین محور مسایلی از این دست باشد.

بر هر کسی است تا نسبت به حقیقت قضا و قدر و جبر و اختیار آگاهی یابد؛ زیرا پذیرش هر یک می تواند نسبت رفتاری وی را با هستی دگرگون کند و رفتارهای او را به شدت متأثر سازد.

کنش ها و واکنش های هر انسانی، وابسته به بینش ها و نگرش های اوست. بینش ها و نگرش هایی که ارتباط تنگاتنگی با شناخت انسان از خود، هستی و فلسفه آن دارد.

هر چه شناخت انسان و همچنین اعتقادات و باورهایش به حقیقت نزدیک تر باشد، رفتارهایش به واقعیتی مرتبط به حقیقت نزدیک تر خواهد بود

. قرآن، مجموعه ای کامل از دانش ها، شناخت ها، باید و نبایدهایی است که سبک خاصی از زندگی را به انسان ارایه و پیشنهاد می دهد و به عنوان راهنمای الهی در اختیار بشر است.

از جمله مسائل و مباحث که درسبک زندگی مهم است، آگاهی و شناخت نسبت به قضا و قدر و جبر و اختیار است، لذا بخشی از آموزه های قرآنی، به این مهم اختصاص یافته است.

 

لوح محفوظ

 

بنابراین، اُنس و عادت ما را وامي­دارد كه وقتي الفاظ را مي­شنويم معناي مادي يا آنچه متعلق بـه ماده است، به ذهن سبقت جويد، زيرا مادامي كه انسان در زندگي دنيا هست بـدن و قـواي متعلق به آن با ماده سرو كار دارد از اين رو هرگاه الفاظ سـماء، أرض، لـوح، قلـم، عـرش، كرسي، ملك، اجنحه، شيطان و … را مي­شنود، مصاديق طبيعـي آنهـا بـه ذهـن مـا متبـادر مي­شود.

علامه طباطبايي در عين اينكه قرآن را به زبـان عربـي مبـين مي­داند اما در زمينه برخي از آيات كه اصطلاحاً آيات مغيبات هستند معتقـد اسـت مـراد و مصداق آنها براي عرب عصر نزول قابل درك و فهـم نبـوده اسـت.

پس طبيعي مي­نمايد برخي از مفاهيم غيبي به صورت نمادين معرفي شود.

در قرآن نيز برخي مفاهيم غيبي مانند لوح، قلم و عرش ذكر شده كه احيانا داراي مفاهيم جنبه تمثيل و نمادين باشند اگرچـه در وهلـه نخسـت مصـاديق طبيعـي ايـنهـا بـه ذهـن متبادر مي­شود.

قرآن دارای حقیقتی متعالی است که در لوح محفوظ قرار دارد و علم الهی سرچشمه آن است و از این رو دارای اِحکامی خاص است؛ اما از آن جا که خداوند قصد هدایت بندگان را داشت و می‌خواست که آنها را با گوشه‌ای از این معارف آشنا سازد؛ لذا به ناچار با مردم به وسیله زبان سخن گفت و آن قرآن را که در لوح محفوظ بود تنزّل داد و به صورت الفاظ درآورد تا قابل درک شود؛ و به جهتِ همین مراتبِ عالیۀ آن است که در روایات آمده قرآن دارای هفتاد بطن است.

اما مسأله‌ای که در اینجا مورد غفلت واقع شده، این است که اگر از زبان عرفی تخطی کنیم و فراتر رویم، آن‌گاه می‌توانیم به درک کامل‌تری از قرآن دست یابیم و به همین جهت گفته‌اند که زبان عرف برای فهم قرآن کافی نیست اما اگر به خود آیات قرآن مراجعه کنیم، متوجه می‌شویم که قرآن اختلاف مراتب در خودش را به رسمیت شناخته است.

قرآنی که به صورت لفظ درآمده است را قرآنی ساده و قابل‌فهم قرار داده و در سوره قمر آیه 17 می‌فرماید

: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ». و به جهت عامه‌فهم بودن آن است که همه را به تدبر فراخوانده و مدعی شده که در آن اختلافی نیست.

در سوره نساء آیه 82 چنین می‌فرماید: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِاخْتِلاَفًا کَثِیرًا». بنابراین فهم لایه بیرونی و سطحی قرآن که به صورت لفظ و آیه آیه درآمده است،

به‌واسطه زبان عرفی مقدور است؛ ولی نباید پنداشت که اگر از زبان عرفی فراتر رویم، می‌توانیم به فهم لایه‌های عمیق‌تر آن برسیم بلکه خود قرآن راه دسترسی به لایه‌های عمیق‌تر خود را ذکر کرده و فرموده که فقط مطهرون می‌توانند به مرتبه اعلای آن دست یابند

. سوره واقعه آیات 75 الی 79 به همین مطلب اشاره کرده و می‌فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ . وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ. فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ. لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».

پس می‌توان با توجه به این آیات گفت که راه‌بردن به لایه‌های عمیق‌تر قرآن به‌وسیله تزکیه نفس و مطهرشدن میسر می‌گردد و نباید پنداشت که با بررسی عمیق در الفاظ می‌توان به فهم عمیق راه یافت.

در این پژوهش به بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در مورد لوح محفوظ خواهیم پرداخت.

 

مفهوم لوح محفوظ

 

از لوح محفوظ در آیات قرآن با عبارت­های گوناگونی یاد شده است که از آن جمله می­توان به کتاب مبین، کتاب حفیظ، اُم­الکتاب، کتاب مرقوم، کتاب مکنون و امام اشاره شده نمود.

علامه طباطبایی به شیوه تفسیری آیه به آیه به معناشناسی و وجودشناسی لوح محفوظ در آیات قرآن پرداخته و در این میان بسیاری از آیاتی را با رویکرد تفسیری ـ روایی مورد بحث و بررسی قرار داده است. علامه طباطبایی لوح را به معنای هر صحیفه­ای می­داند که آماده نگاشتن است و بیان می­کند که صحیفه را از آن جهت لوح نامیده­اند که خطوط نگاشته شده روی آن آشکار می­شود.

بعضی از فلاسفه لوح محفوظ را همان عقل فعال و یا نفس کلی فلک اعظم دانسته اند که کائنات در آن نقش بسته است. ملا صدرا درباره­ی مفهوم لوح محفوظ چنین توضیح می دهد:

«و اما لوح محفوظ پس آن عبارت است از نفس کلی فلکی، بخصوص فلک اقصی; چون هر چه در عالم جریان می یابد و یا در آینده جریان خواهد یافت در نفوس فلکی نوشته شده و بت شده است چون آنها به لوازم حرکتهای خود آگاهند… پس همان گونه که در کاغذ محسوس نقوش محسوسی به وسیله ی قلم نوشته می شود،

همین طور از عالم عقل فعال صورتهای مشخصی ترسیم می شود که به طور کلی علل و اسباب آن مضبوط است، جایگاه این صورتها نفس کلی است که قلب عالم است»

 

با نظر به اینکه علامه طباطبایی لوح محفوظ را ظرف غیب مطلق معرفی می­کند و مرتبه وجودی آن را بالاتر از عالم طبیعت و موجودات متغیر آن می­داند، می­توان مفهوم لوح محفوظ را به دست آورد و آن اینکه لوح محفوظ به مرتبه­ای از هستی گفته می­شود که محفوظ از تغییر و دگرگونی بوده و ظرف غیب مطلق است، به این معنا که از دسترس بشر عادی خارج است و جز پاکان نمی­توانند به حریم وجودی او راه یابند و آن را مشاهده کنند.

 

 

جایگاه لوح محفوظ

 

براساس آيه «و تَرَى الْملاكَةَ حـافِّينَ منْ حولِ الْعرْشِ يسبحونَ بِحمد ربهِم» (زمر/75) كه اشاره دارد بر اينكه فرشتگان در اطـراف عرش طواف مي­كنند و دور آن حلقه مي­زنند و خداوند را به صفات بـزرگش مـي­خواننـد.

عرش، عبارت است از مقامي كه فرامين و اوامر الهي از آن مقام صادر مي­شود، فراميني كه با آن عالم را تدبير مـي­كنـد و ملائكه همان مجريان مشيت خدا و عاملان به اوامر او هستند و ديـدن ملائكـه بـه حالـت طواف كنايه است.

 

عرش همان علم الهـي اسـت كـه محل صدور فرامين براي تدبير امور است. مراد از اينكه در روايات آمده طرف ديگر لوح محفوظ بر پيشاني اسرافيل است چنانچه براساس روايتي اسرافيل در گوشه­اي از عـرش نشسته است.

يعني فرشتگان مقرب درگاه، آگاه به علم خداوند هستند و در روايتي از امام صادق (ع) آمده: خداوند علمي دارد كه به فرشتگان، انبياء و برگزيدگانش تعلـيم مي­دهد. بنابراین مفاد روايات بيانگر اين است كه پيشاني اسرافيل محل لوح است.

برای مشاهه مطالب ببیشتر به  سایت فرزدان  مراجعه نماید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *