نقش میانجی افسردگی و صفت اضطراب بر تأثیر درد بالینی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در فیبرومیالژیا
چکیده
سندرم فيبروميالژيا (FMS) یک بيماري با درد مزمن است که با كاهش قابل توجه كيفيت زندگي مرتبط با سلامت (HRQol) در ارتباط است.(نقش میانجی افسردگی)
این مطالعه به بررسی روابط (HRQol) با پارامترهای بالینی FMS از جمله (درد ، بی خوابی و خستگی) و متغیرهای عاطفی مانند (افسردگی و اضطراب) پرداخته است.
زنان مبتلا به FMS (145 نفر) و خانمهای سالم (94 نفر) برای ارزیابی HRQoL و پرسشنامه های گزارش خود مربوط به درد بالینی ، علائم اضطراب و افسردگی ، خستگی و بی خوابی، فرم کوتاه سلامتی (SF-36) را تکمیل کردند.(نقش میانجی افسردگی)
الگوی روابط با استفاده از مدل های همبستگی، رگرسیون خطی چندگانه و تحلیل میانجی انجام شد.
بيماران FMS در تمام مقياس هاي SF-36 نسبت به افراد سالم نمره كمتري را نشان دادند. عوامل بالینی و عاطفی به طور معکوس با نمرات SF-36 مرتبط بودند.
اگرچه افسردگی قوی ترین پیش بینی کننده HRQoL جهانی بود (36٪ از واریانس را توضیح می دهد) ، درد و خستگی بالینی پیش بینی کننده اصلی مولفه های جسمی HRQoL بود.
افسردگی و صفت اضطراب پیش بینی کننده مولفه های اجزای HRQoL ذهنی بود. براساس نتایج تجزیه وتحلیل میانجی، افسردگی ، صفت اضطراب و خستگی تأثیر درد بالینی بر HRQOL را تعدیل می کند.
علاوه بر این ، افسردگی ، صفت اضطراب و خستگی به طور متقابل بر یکدیگر تأثیر می گذارند و تأثیرات منفی آن را بر روی نواحی مختلف HRQoL افزایش می دهد.(نقش میانجی افسردگی)
از بین همه عوامل عاطفی ، فقط اضطراب و افسردگی در نظر گرفته شده بودند.
نتایج ما حاکی از آن است که درد FMS و ناتوانی عملکردی مرتبط با آن ممکن است باعث افزایش افسردگی و اضطراب شود و به نوبه خود علائم اصلی FMS را تشدید کند که به طور غیرمستقیم تأثیر منفی درد را در HRQO افزایش دهد.
براساس این نتایج، ارزیابی و درمان حالات عاطفی منفی در FMS نیاز به ارزیابی بیشتری دارد.
واژههای کلیدی: کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی ، فیبرومیالژیا ، اضطراب ، درد ، خستگی ، افسردگی
مقدمه
سندرم فیبرومیالژیا (FMS) نوعی اختلال مزمن است که با علائمی مانند درد اسکلتی عضلانی گسترده ، خستگی ، اختلال در خواب، کمبودهای شناختی ، افسردگی و اضطراب مشخص می شود.
شیوع آن در جمعیت عمومی 2 تا 4٪ تخمین زده می شود ، در حالی که زنان به طور عمده تحت تأثیر قرار می گیرند.
براساس فرضیه مدل های اتیولوژیک فعلی، حساسیت در مسیرهای دردزای مرکزی منشا اصلی درد نیست (گراسلی و همکاران 2002). FMS شامل اختلالات روانی- اجتماعی و کاهش شدید کیفیت زندگی است.(نقش میانجی افسردگی)
در یک رویکرد جهانی ، فراگیر و چند رشته ای به سلامتی ، کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (HRQol) به عنوان ارزیابی شخصی از سلامت خود و سطح عملکرد انطباقی در فعالیت های روزانه از جمله جسمی ، روانی و کارکردهای اجتماعی تعریف می شود.
کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (HRQol) به یک اقدام اساسی برای مراقبت های جامع و یکپارچه تبدیل شده است.
این مطالعه در بیش از دو جلسه در یک روز انجام شد. در جلسه اول ، یک روانشناس بالینی تاریخچه بالینی بیماران را در دست گرفت ، داده های جامعه شناختی و استفاده از دارو را ثبت کرد ، تخلفات احتمالی معیارهای خروج را ارزیابی کرد و مصاحبه SCID را انجام داد.
در جلسه دوم، پرسشنامه ها در طول مصاحبه تکمیل شدند. پروتکل مطالعه توسط کمیته اخلاق تحقیقات انسانی دانشگاه جاون تصویب شد و کلیه شرکت کنندگان رضایت آگاهانه کتبی را ارائه دادند.
بحث و نتیجه گیری
بیماران FMS نمرات SF-36 بسیار کمتری نسبت به افراد سالم دریافت کردند.
در راستای مطالعات قبلی ، کاهش HRQoL در سطح جسمی ، روانی و اجتماعی عملکرد و در کلیه حوزه ها و مؤلفه های SF-36 آشکار شده است .
نتایج مطالعات پیشین نیز از کاهش کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در FMS پشتیبانی می کنند.
با توجه به اندازه اثر ، دامنه هایی که بیشترین تأثیر را در این مطالعه داشتند عبارتند از: نقش جسمی ، درک سلامت عمومی ، درد بدنی ، سلامت روان و مؤلفه عمومی فیزیکی.
این مناطق تأثیر FMS را بر فعالیتها و کارهای روزانه و همچنین خود ارزیابی منفی از سلامتی منعکس می کند.
مشکلات مربوط به عملکرد بدنی در بیماران FMS محدودیت هایی را در فعالیت های بدنی ناشی از بیماری نشان می دهد ، در حالی که مشکلات مربوط به نقش فیزیکی نشان دهنده میزان تأثیر FMS بر عملکرد بدنی و کار است.
علائم FMS باعث اختلال در عملکرد در کارهای روزانه می شود ، که ممکن است منجر به یک سبک زندگی بی تحرک شود که همین مسئله منجر به کاهش بیشتر کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی می شود.
سطح بسیار بالای دردهای بدنی با کیفیت خواب و کار و فعالیتهای روزانه (در خانه و خارج از منزل) تداخل دارد و باعث کاهش نشاط و حالت های مثبت ذهن می شود.(نقش میانجی افسردگی)
ترس از درد باعث می شود که فعالیتهای بدنی بیماران محدود شود و همین امر منجر به بدتر شدن وضعیت سلامتی آنها می شود .
علاوه بر این ، این علائم درک عمومی سلامت را بدتر می کند ، که ممکن است منجر به انتظارات ضعیف از سلامتی شود ، و باعث کاهش خودکارآمدی و انگیزه برای جستجوی معالجه می شود .
نشاط یکی دیگر از ابعادی است که تحت تأثیر FMS دارد ، بیماران در این زمینه احساس خستگی و فرسودگی می کنند (یعنی انرژی و قدرت کم) ، که همین امر منجر به محدود شدن عملکرد آنها را در خانه و خارج از خانه خواهد شد.
با توجه به نتایج به دست آمده از این مقاله و تحقیقات دیگر ، بهتر است حالات هیجانی در بیماری FMS مورد ارزیابی و درمان قرار گیرد. همچنین لازم است تا مداخلات مستقیم و غیرمستقیم (به عنوان مثال محدود کردن تأثیر منفی درد ، خستگی و بی خوابی) انجام شود تا HRQoL در بیماران FMS بهبود بخشیده شود.(نقش میانجی افسردگی)
برای مطالعه بیشتر به سایت فرزدان مراجعه بفرمایید .www.farzdon.ir