عناصر سیاسی در سینمای حاتمی کیا
عناصر سیاسی در سینمای حاتمی کیا
بیان مسأله اساسی تحقیق
عناصر سیاسی در سینمای حاتمی کیا
انجام پایان نامه علوم سیاسی
هنرهای گوناگون در تحلیل نهایی خود موضع گیریهایی نسبت به جامعه معاصر خویش دارند.
این موضع گیریهااگرچه گاه آشکار و گاه پنهان هستند اما وجود آنها غیر قابل انکار است. بدینوسیله دنیایی که هنر به تصویر میکشد اگر نمایش دهنده وضعیتی بهتر از وضعیت موجود جامعه باشد، انتقادی است به وضع موجود و اگر نمایشدهنده واقعیتها و رنجها و مصایب جامعه باشد، نیرویی در جهت تغییر ایجاد میکند.
از اینرو، مانهایم در کتاب ایدئولوژی و اتوپیا، با توجه به ویژگی آگاهی بخشی هنر، تعریفی از کارکرد دو بعد آگاهیبخش هنر میدهد.
به اعتقاد مانهایم هنر ایدئولوژیک زمانی است که تأثیر آن در حفظ وضع موجود اعمال میشود و هنر اتوپیایی هنری است که در جهت تغییر وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب عمل میکند.
بنابراین، با توجه به شمول و گسترهای که این تعاریف در بر میگیرند، میتوان گفت که هنر در هر حال به دنبال تغییر است و از این جهت، آشکار یا پنهان، وجه سیاسی دارد و تأثیر خود را در جامعه میگذارد(مانهایم، 1392:63).
در میان هنرهای نمایشی، سینما توانایی تأثیرگذاری فراوانی در حیطهی سیاسی در جوامع مختلف دارد.
سینماگران با بهره گیری از سینمای سیاسی، ضمن فراهم آوردن آگاهی های سیاسی در جامعه و ارائه تحلیلهای خود در قالب هنر، قادرند نقش و اهداف خویش را به شیوهای غیر مستقیم در جامعه ایفا و پیگیری نمایند.
در واقع، سینمای سیاسی سینمایی است که در روایت به چهارچوب اجتماعی یک جامعه توجه دارد و حتی اگر موضوعات خرد و متوسطی را دستمایه قرار دهد، تحلیلهای ارائه شده در آن قابل تعمیم به کل جامعه میباشند(صدر، 1381: 28).
در سینمای سیاسی به طور کلی اشاراتی در قالب تصویر یا کلام به نظام اجتماعی وجود دارد و یا مسائلی که طرح میشوند مسائلی هستند که در نظام اجتماعی معاصرشان به عنوان ابعاد مختلف جهتگیری سیاسی دارای اهمیت هستند.
لذا تحولات عمدهی سیاسی و اجتماعی در گسترههای سرزمینی و فرا سرزمینی، به طور محسوسی گرایش سینماگران به سینمای سیاسی را در آن برههی زمانی افزایش میدهند.
به همین سبب، پس از پیروزی انقلاب ایران در سال 1357ه.ش، به واسطهی اهمیت این تغییر سیاسی عظیم، اهالی سینما برای ترسیم این رهیافت تاریخی که با آن مواجه بودند، سینمای سیاسی را به عنوان نخستین عرصهی فعالیت هنرهای نمایشی انتخاب کردند.
بنابراین، سینمای سیاسی اولین گام سینمای پس از انقلاب بود که اساساً به جهت بنیان اعتباری خویش، یعنی انقلاب، موضوعات نشأت گرفته از آن را دستمایه خود قرار داد(مستغاثی، 1380: 49).
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی در همان اوایل با جنگ تحمیلی روبه رو شد، ارزشهای سیاسی و اجتماعی آن نیز طی جنگ نمود و ظهور یافت.
بدینترتیب برخی از سینماگران با دغدغه هایی نظیر جنگ و پیامدهای آن، ساختار سیاسی، مشروعیت، واکاوی و نقد قدرت سیاسی و … کار خود را آغاز کردند.
از این جهت، در میان چهرههایی که در اولین سالهای پیروزی انقلاب، به تأسی از این رخداد بزرگ و حوادث بعد از آن، به فیلمسازی پرداختند، ابراهیم حاتمی کیا را میتوان نام برد.
وی فعالیتهای سینمایی خود را با ساخت فیلمهای کوتاه و مستند در رابطه با سینمای جنگ آغاز کرد.
حاتمی کیا در سال ۱۳۶۴ه.ش نخستین فیلم بلند خود را به نام هویت برای شبکه دوم سیما ساخت که میکوشید تصویری واقعگرایانه از گرایشهای سیاسی آن دوران پرآشوب ارائه دهد.
از آن پس عمدهی آثار حاتمی کیا کم و بیش با جنگ ایران و عراق مرتبط بودهاند. وی ضمن بهرهگیری از نمادها و استعارههای متنوع در آثار خویش، که غالبا صبغهی سیاسی-اجتماعی دارند، سعی داشته است در کنار آرمانگرایی از واقعیتها نیز فاصله نگیرد.
بنابراین نگاه به هویت ملی و اعتقاد فردی در آثار وی به چشم میخورد و دریچه عرفان و نقد نیز در آثار وی مشهود است(پورسعید، 1384: 58).
علاوه بر این، طرح مباحثی مانند توسعه سیاسی، دموکراسی، جامعه مدنی، توجه به جوانان، حقوق زنان و برابری بین زن و مرد در آثار وی نمودهایی دارد(همان، 59).
با توجه به اینکه سینمای سیاسی میتواند ترسیم کننده و هدایتگر فضای جامعه باشد، لازم است مؤلفهها و عناصر سیاسی در سینمای ابراهیم حاتمی کیا، به عنوان مدلی از سینمای سیاسی ایران شناخته شود.
از اینرو، در این پژوهش، تحولات سیاسی پس از انقلاب به عنوان متغیر مستقل و آثار سینمایی ابراهیم حاتمی کیا از آغاز تا فیلم به وقت شام به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. بدینترتیب مسأله اینجاست که عناصر سیاسی در سینمای ابراهیم حاتمی کیا کدامند؟
برای مثال
روبان قرمز(1377)
فیلمنامه روبان قرمز، داستان سه شخصیت متفاوتی است که از سر اتفاق در بیابانی با هم جمع شدهاند و در تقابل با یکدیگر قرار گرفتهاند. قهرمان این فیلم کسی است که به نظر میرسد امید خود را از جامعه بریده و برای حفظ آرمانها و ارزشهایش جامعه را ترک کرده و گوشهی عزلت میگزیند.
وی به مناطق جنگی سابق پناه میبرد و در آنجا خود را به خنثیکردن مینها مشغول میکند که وسوسههای زندگی او هستند(راودراد، 1388: 116).
نام این قهرمان قاسم است؛ رزمندهای با سر و رویی ژولیده و محاسنی بلند که کارش خنثیسازی مین است و با روبان قرمز، محلهای خنثی شده را مشخص میکند. او در پی یافتن چشمهای است که در زمان جنگ در آن منظقه جوشیده بود.
محبوبه زنی جنوبی است که پس از سالها به آن مکان میآید و به دنبال خانه پدری و خاطرات کودکیاش میگردد و جمعه مردی است افغان که زن و فرزند خود را در جنگ از دست داده و با تانکهای اسقاطی، خودش را سرگرم میکند.
وقتی محبوبه به منطقه مینگذاری شده میآید، بین او و قاسم که با حضور یک زن در منطقه مخالف است، جدال و کشمکش پیش میآید، قاسم از محبوبه میخواهد که آنجا را ترک کند اما جمعه که تصویر همسرش را در چهره محبوبه میبیند، او را به ماندن و فروش تانکی که پیدا کرده، تشویق میکند.
جمعه با قاسم بر سر محبوبه که معتقد است قاسم به او تهمت زده، تقابل دارد،
جمعه سازی دارد که آن را نماد صلح میداند و قاسم را به خاطر داشتن سلاح، سرزنش میکند. در این فیلم، محبوبه را میتوان به عنوان نماد وطن در نظر گرفت و قاسم و جمعه هر دو به او دل بستهاند. سرانجام، جمعه تانک محبوبه را به راه میاندازد.
تانک به سمت روبان حرکت میکند اما به مین برخورد میکند و بر اثر انفجار، چشمهای در آن میجوشد. روبان قرمز، زبانی کاملاً استعاری دارد و از جهتی دیگر، محبوبه نمادی از ایران پس از جنگ است که به دنبال سعادت و خوشبختی و نفس راحت کشیدن است.
قاسم نمادی از جبهه و جنگ با خشم و مهر توأم و جمعه نمادی از روشنفکرانی است که در این دهه به قدرت میرسند و داعیه سکانداری مملکت را دارند(تقیزاده و کافی، 1392: 33).
عناصر سیاسی در سینمای حاتمی کیا
موج مرده(1379)
فیلم “موج مرده” فضایی نسبتاً متفاوت با سایر فیلمهای حاتمی کیا و به عبارتی گفتمان رسمی جنگ دارد.
در این فیلم همچون فیلم بعدی او – به نام پدر- نه از جانفشانی بسیجیهای به جنگ رفته خبری است که برای ادای تکلیف خود به جنگ رفتهاند(مانند فیلم مهاجر) و نه مظلومیت جانبازان جنگی را نشان میدهد(مانند فیلم از کرخه تا راین) و نه به دنبال هشدار به جامعه است که چرا ارزشهای جنگ را فراموش کردهاند(مانند فیلم آژانس شیشهای)؛ بلکه این فیلم رویارویی گفتمان رسمی دفاع مقدس متعلق به نسل اول جنگ(سردار راشد) و گفتمان منتقد نسل بعد از جنگ(حبیب) میباشد.
این در حالی است که روایتگری آن بر عهده همان گفتمان رسمی دفاع مقدس است. رویارویی گفتمان دفاع مقدس(مرتضی راشد) با گفتمانهای مخالف در چند سکانس کلیدی مشاهده میشود؛ یکی از گفتمانهای مخالف که روبروی سردار راشد میایستد، گفتمانی است که بر محوریت امنیت ملی است.
در گفتگویی که با امرای نظامی و مسئولان امنیت ملی در میگیرد، مرتضی که با نیروهایش دو شب قبل به طور خودسرانه به ناو وینسنس نزدیک شده و اطلاعاتی را جمعآوری کرده است، مورد مؤاخذه قرار میگیرد.
در واقع در این فیلم، گفتمان رسمی دفاع مقدس در مقابل گفتمان امنیت ملی که خواستار ایجاد ثبات و آرامش و تعامل با دنیاست، نسبت به آژانس شیشهای بهطور صریحتر، و جدیتر قرار میگیرد.
در این دوره جریان اصلاحات اداره دولت و اکثریت مجلس را در اختیار دارد و یکی از شعارهای اصلی این دوره(ریاست جمهوری سید محمد خاتمی)، سیاست تنشزدایی در منطقه و جهان است که سرلوحه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
منافع و مصالح ملی در تعامل با جهان مورد تأکید قرار گرفت و داشتن ثبات و امنیت ملی شرط اصلی پیشرفت و توسعه کشور در زمینههای گوناگون از جمله اقتصادی و سیاسی بود(معصومیراد، 1393: 27).
در فیلم “موج مرده” مسئولان شورای امنیت ملی مخالف شناساییهای شخصی سردار مرتضی راشد هستند به دلیل اینکه به نظر آنان این کار مرتضی، عواقب خطرناکی از قبیل ایجاد بهانه برای آغاز جنگ آمریکا با ایران را در پی خواهد داشت که برای مردم خسته از جنگ بینتیجه است. در گفتگو با مرتضی یکی از حاضرین اشاره میکند که “الان دیگه سال 67 نیست” و بدینوسیله موضع رسمی امنیت ملی را که در این سالها در جامعه نماد و ظهور بیشتری یافته بود، مطرح میگردد.
به این معنی که دیگر آن گفتمان رسمی جنگ(که مرتضی راشد نماینده آن است) امروزه تأثیری ندارد و بر اثر گذشت زمان و تغییر شرایط، به کنار رفته است.
با این وجود، سردار مرتضی راشد همچنان بر نظر و گفتمان جنگ خود اصرار میورزد و آنها را به مصلحتاندیشی و محافظه کاری متهم میکند.
مرتضی راشد به گفته خودش، نمیتواند ناو وینسنس آمریکایی را ببیند که زمانی هواپیمای مسافربری ایران را در آسمان منهدم کرده و مسافرانش را کشته است و حالا به دلیل مذاکره و منافع ملی، آزادانه در خلیج فارس در رفت و آمد است.
در سکانس بعدی گفتگوی مرتضی با همسرش فاطمه مشاهده میشود که در جبهه مخالف با او صحبت میکند. مرتضی پسرش حبیب را به جرم دزدیدن قایق سپاه، خروج غیر قانونی از مرز، فرار از سربازی و ارتباط با بیگانگان در کشتی ساخته زندانی کرده است و فاطمه مرتضی را بابت این کارش سرزنش مینماید.
مرتضی میگوید: “ببینم، ریشه این دعوا سر چیه؟ این که چرا اونجا نگهش داشتم. باشه، همین فردا میارمش ساحل، میدمش دست انتظامات، هرحکمی که دادگاه داد؛ تمامه؟”.
فاطمه: “منم باید تا اون دادگاه باشم”.
برای مشاهده مطالب بیشتر به سایت WWW.FARZDON.IR مراجعه نماید.
عناصر سیاسی در سینمای حاتمی کیا